سید رضا حاجی حسینی - اقتصاد درتعزیه
دوستان این حقیر قصدداشتم در ارتباط با یکی از معجزات طول تعزیه خوانی خود این قضییه را تعریف کنم و امشب بنا نبود عرض نمایم که اقا بهروز با پیش کشاندن این بحث مرا وادار به این داستان درامشب کردند
دوستان عزیز تورا بخدااین یک اتفاق واقعی است دلم میخواهد به ان گوش جان بسپارید
درسال هفتادودو یاسه بود در
کرمجگان قم تعزیه می خواندیم
دهه اول
من بااقای مشایخی رضایی ترابی.ره حاج علی محمد کریمی
وفرزندانش اقاابولفضل واقا جواد
واقای بخشی نیا در محله پایین واقای لنکرانی .اقای علاالدین قاسمی وچند تن دیگر محله بالا
روز پنجم یا چهارم محرم بود روزی که طفلان مسلم میخوانند.
ساعت نه صبح بود اقای قاسمی امدند درب خانه ما درمحله پایین رازدن وداد میزد سیدرضا بدو فلانی دارد می میرد.چون اجازه ندارم اسم نمی برم بخدا عین حقیقت می گویم.
امدم دیدم یکی از تعزیه خوانان بزرگ عقب یک پیکان وانت خوابیده وازور درد هوار میزند.چون من کارمند بیمارستان شهید بهشتی قم وپرستار بودم
ایشان را به بخش کلیه انتقال وبا سفارشات لازم بستری کردیم.ایشان داد میزد ونام بچه هایش وهمسرش را صدا میزد همه امدند بیمارستان.مرحوم حاج کریمی به ایشان می گفت برادرم چرا خانواده ات راصدا میزنی .یکبار بگو یاحسین.ع. یکبار یا قمر بنی هاشم یک یا زینب.ع. بگو توذاکر امام حسینی گفت نه روم نمی شه
من هرچه برای امام حسین تعزیه خواندم دوبرابر پولش را گرفته ام
ان موقع میگفت هر شمر عباس که خواندم چقدر پولش را گرفته ام چگونه صدایشان کنم سرتان را بدرد نیاورم درهمین موقع که باگریه داد میزد واین حرفها را میگفت ناگهان صدای عربده ای امد وسنگ کلیه ایشان دفع شد وگفتند راحت شدم خودم حارث را میخونم بله عزیزان اگر این دنیا را بخواهی نباید انتظار شفاعت ویاری درروز قیامت ازارباب داشته باشیم واسلام وعلیکم ورحمه الله
قم ..سیدرضاحاجی حسینی
